درباره وبلاگ


کشور من همیشه برای من بهترین نقطه دنیاست.... با ایران میتوان دل به دریا زد... من از نژاد پاک اریایی هستم.... برای من نمیتوانم وجود ندارد... چون من ایرانی هستم ایران من..... کشور من.... برای تو دل به دریا میزنم..... سرزمین مادری من...
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 38
بازدید ماه : 37
بازدید کل : 149767
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1

سرزمین مادری




اگر ایران به جز ویران‌سرا نیست؛

من این ویران‌سرا را دوست دارم.

اگر تاریخ ِ ما افسانه‌رنگ است؛

من این افسانه‌ها را دوست دارم.

نوای ِ نای ِ ما گر جان‌گداز است؛

من این نای و نوا را دوست دارم.

اگر آب و هوایش‌ دل‌نشین نیست؛

من این آب و هوا را دوست دارم.

به شوق  خار  صحراهای  خشکش،

من این فرسوده‌پا را دوست دارم.

من این دل‌کش زمین را خواهم از جان

من این روشن‌سما را دوست دارم.

اگر بر من ز ایرانی رود زور،

من این زورآزما را دوست دارم.



چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:, :: 16:45 ::  نويسنده : یه ایرانی

ایران وطنم وطن عزیزم برای تو مینویسم برای تو که بیشتر از جانم دوستت دارم.

هرگز تو را ترک نخواهم کرد زیرا اینجا وطن من است.

خاک سرزمینم را میبوسم زیرا اینجا خانه من است.

خانه ای سبز پر از مهر و صفا پر از صلح و دوستی.

کشورم را دوست دارم ایرانم را دوست دارم زیرا پر از زیبایی است.

از تخت جمشید تا سی و سه پل.اینجا پر از زیبایی است پر از محبت و عشق.

از خلیج فارس تا خزر همه ایران سرای من است.

وطنم وطنم ای ایران من دوستت دارم و تا آخرین لحظه واپسین نفسم با تو خواهم ماند.

دوست دارم روی خاک تو جان بسپارم.

تا آخرین نفس تو را دوست دارم ای ایران ای سرزمین سبز من.



چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:, :: 16:34 ::  نويسنده : یه ایرانی

زندگی چیه؟

شاید خیلی ها به این سوال فکر کردن خیلی ها هم هنوز جوابی براش ندارن

واقعا زندگی چیه؟فقط خوردن و خوابیدن؟باشه حالا تحصیل هم بهش اضافه میکنیم

ولی هممون میدونیم که علم بی عمل هیچ فایده ای نداره

چرا واسه کشوری که توشیم زحمت نکشیم؟این همه سال درس خوندیم پس چرا واسه جایی که توش درس خوندیم زحمت نکشیم؟

مگه ما اریایی نیستیم؟

مگه اریو برزن،ارش،سورنا،شهید حسین فهمیده و ...یادمون رفته؟

اونا جونشونو دادن تا اسم ایران زنده باشه...چرا ما ندیم؟چرا از کشورمون دفاع نکنیم؟

چرا خودمون رو گم کردیم؟مگه ما از همین ایران نیستیم؟

پس فرهنگمون کجاست؟عشق به وطنمون کجاست؟

الان انگشت نمای همه ایم...همه مارو بی ارزش فرض میکنن....غیرتت کجا رفته ای ایرانی؟چرا بهشون نمیگی دارن اشتباه میکنن؟چرا کشورتو دوس نداری؟

اگه مشکلی،نقصی یا هر چیز دیگه ای تو کشورمونه از کوتاهی خود ماست!!!

هشت سال تمام جنگیدن....جون دادن...مادر،پدر،خواهر،برادر،فرزند،خانواده همه رو از دست دادن از همه گذشتن فقط به خاطر امروز منو تو....پس انصاف نیست ما اینجوری ازشون تشکر کنیم

یادت رفت؟یه ملت چشم امیدش به منو تو خیره شده

یه قدم واسه کشورت بردار....ما میتونیم....یادت رفت؟این شعارما ایرانیا بود....پس به تموم دنیا پابت میکنیم که ما میتونیم

به خودت ایمان داشته باش،به کشورت ایمان داشته باش...

 



سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 15:51 ::  نويسنده : یه ایرانی

شهید دکتر داریوش رضایی نژاد در صبح پنج شنبه 29 بهمن سال1356 در شهرستان آبدانان از شهرستانهای استان ایلام به دنیا آمد .
ایشان از همان اویل کودکی در سخن گفتن و دیگر اعمال خود ،نبوغ خود را به اطرافیان نشان داد.وی همچنین به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تر و کمی ریزتر از هم سن و سالانش بود همراه با متولدین 1357وارد دوره ابتدائی شد و همیشه با هوش و توانایی خود معلم و دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می داد.ایشان کلاس سوم ابتدائی را طی تابستان گذراند و دیگر سالهای دوره ابتدائی شاگرد اول و نماینده کلاس بود.
در دوره راهنمایی با توجه به ظرفیت هوشی بسیار بالای داریوش ،مقطع دوم را نیز در تابستان گذراندو با توجه به این سرعت بالا در کسب مدارج علمی توانست پیش از همکلاسی های خود دوره متوسطه را به پایان رساند و در تیرماه1373دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت نمود. .دکتر داریوش رضایی نژاد چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد.
وی همچنین در مهر ماه 1373در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه پذیرفته شد.ایشان به وجود پذیرش در بسیاری از رشته های مهندسی در دانشگاه های معتبر تهران ،اصفهان ،شیراز و..........بنابر انتخاب خود وارد دانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان شد.
شهید والامقام دکتر داریوش رضایی نژاد با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگی های تمامی نوابغ و مخترعان است در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود.ایشان ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود ،در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری بسیار توانا بود.با داشتن چنین توانایی های ،داریوش بزرگ توانست در مدت هفت ترم وبا رتبه اول و به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه، از دانشگاه خود فارغ التحصیل شود.
شهید دکتر داریوش رضایی نژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشورمشغول به کار شد .در عرصه ای که فعالیت داشت توانایی فراوانی داشت و نبوغ وتلاش خود را در مسیر خدمت به وطن خویش قرارداد .در همان نخستین سال شروع به کار ،در آزمون کارشناسی ارشد سال1378 در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شدند. ایشان در تیر ماه سال 1379 ازدواج نمود و صاحب یک فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید که؛ قبل از 5سالگی و در برابر دیده گانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش به ضرب شش گلوله بود.
شهید گرانقدر در طول خدمت پربار خود چندین مقاله در حوزه تخصیصی خود نگاشت و بسیاری ازطرح های تحقیقاتی را رهبری و اجرا نمود.
در پی همین فعالیت های علمی از دانشگاه های متعدد اروپایی جهت ادامه تحصیل و فعالیت پژوهشی از وی دعوت به عمل آمد.این دانشمند مهین پرست به رغم همه این فرصت ها به واسطه عشق به این آب وخاک و روحیات خاص خود که همیشه خود را نمونه یک ایرانی وطن پرست می دانست،به همه آنها نه گفت .
شهید داریوش رضایی نژاد در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیتهای تحقیقاتی  مسئول اجرای بسیاری از طرح های تحقیقاتی در دانشگاه های تهران،شهید بهشتی و خواجه نصیرالدین طوسی بودند.
لازم به توضیح است شهید رضایی نژاد با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال 1390در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد ،اما با تأسف بسیار فرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی نشد و در تاریخ 1/5/1390 توسط سرویس جاسوسی ا
سرائیل((موساد)) که؛ نتوانتستند این دانشمند هسته ای پر توان و وطن پرست را تحمل کنند،به شهادت رسید و در جوار بهترین های عالم بشریت در نزد خداوند جای گرفت.
روحش شاد و یادوراهش گرامی



شنبه 6 آبان 1391برچسب:, :: 14:37 ::  نويسنده : یه ایرانی

مصطفي احمدي روشن در 17 شهريور 1358 چشم به جهان گشود.

در سال 1377 در رشته مهندسي شيمي وارد دانشگاه صنعتي شريف مي شود.

وي از بسيجيان فعال بود و در دوران دانشجويي به عنوان معاون فرهنگي بسيج دانشجويي دانشگاه شريف فعاليت 

  مي نمود.

شهيد احمدي شخصي ولايتمدار و از شاگردان آيت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بوده است.

در سال 1381 در رشته مهندسي شيمي موفق به دريافت مدرك كارشناسي گرديد.

وي دانشجوي دكتراي دانشگاه صنعتي شريف و از نخبگان اين دانشگاه به شمار مي رفته است. اين شهيد كه به عنوان استاد دانشگاه نيز فعاليت مي كرد داراي چندين مقاله ISI به زبان هاي انگليسي و فارسي بوده است.

شهيد احمدي روشن عضو هيئت مديره يكي از شركت هاي تامين كالاي نيروگاه هسته اي نطنز اصفهان بود كه در زمينه تهيه و خريد تجهيزات هسته اي فعاليت داشت.

اين شهيد بزرگوار در هنگام شهادت معاون بازرگاني سايت نطنز بوده است. معاون بازرگاني سايت نطنز شخصي شوخ و باصفا و در عين حال در مديريت جدي و قاطع بوده است.

به گفته دوستان وي، شهيد احمدي روشن فردي ولايتمدار، اخلاق مدار و شوخ طبع بود، شهادت آرزوي شهيد احمدي روشن بود، او از شهادت نمي ترسيد و امروز به آرزويش رسيد.
شهيد احمدي هميشه مي گفت دعا كنيد تا من شهيد شوم و اگر شهيد شديد دست من را هم بگيريد.

شهيد احمدي داراي روحيه بسيجي و جهادي بود. او فردي خاص بود و دشمنان خوب فهميدند كه چه كسي را ترور كنند. وي اهل نماز اول وقت بود. ايشان داراي پشتكار بالا، پرتوان، پرتلاش، پرانرژي و توانمند در عرصه اجرايي و علمي بود. او در خط ولايت و سرسپرده بود، هميشه مي گفت دعا كنيد مثل ابراهيم مالك اشتر نشوم و مختار را تنها نگذارم. شهيد احمدي در راهپيمايي عظيم 9 دي حضور داشت و يك ولايتمدار به معناي واقعي بود، او شيفته رهبر معظم انقلاب اسلامي بود.

شهيد احمدي روشن صبح چهار شنبه 21 دي ماه 90 بر اثر انفجار يك بمب مغناطيسي در خودروي خود در ميدان كتابي ابتداي خيابان گل نبي تهران بدست عوامل استكبار به شهادت رسيد.

از شهيد احمدي روشن يك فرزند به نام "علي" به يادگار مانده است.



شنبه 6 آبان 1391برچسب:, :: 13:52 ::  نويسنده : یه ایرانی

یه ایرانی واقعی همیشه سر سرزمینو مردمش غیرت داره...

یه ایرانی واقعی هیچ وقت اجازه نمیده کسی به خاک کشورش نگاه بد بندازه...

یه ایرانی واقعی خون داریوش و کوروش تو رگاشه....

یه ایرانی واقعی واسه سربلندی کشورش حتی حاضره جونشم بده....

یه ایرانی واقعی رو هیچ وقت آرمانهای کوچیک راضی نمیکنه،ایرانی واقعی آرمانهاش بزرگه...

یه ایرانی واقعی با یه یا علی گفتن زمینو زمانو به لرزه در میاره....

یه ایرانی واقعی هر اتفاقی که بیفته و تحت هر شرایطی میگه:

من یک ایرانی هستم!

 

 



جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 19:48 ::  نويسنده : یه ایرانی

میخوام بدونم با این همه تحریم به کجا رسیدین؟

تحریم کردین...ما جوونا ونوجوونا بیشتر از قبل عاشق کشورمون شدیم

تحریم کردین ما صبرمون بیشتر شد...توکلمون بیشتر شد...

اون ادمایی که آرمانهای بزرگ داشتن رو از بین بردین...

بیشتر ما میل به شهادت پیدا کردیم....

دوتا بچه ای که هنوز هیچی از زندگی نمیدونن رو بی پدر کردین....

دوتا چشم گریون...

اما مطمئن باشین که ما جوونا بیکار نمیشینیم....

ما ایرانی هستیم وتا اخرش از کشورمون دفاع میکنیم....

پای اعتقادمون تا اخرین نفس وای میستیم...

ما ایرانی هستیم...



جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 1:57 ::  نويسنده : یه ایرانی

از این دریا اگه یه قطره کم شه

      

به جاش بارون حق سر ریز میشه   

خیال کردی با قطع چندتا بوته

بهار تبدیل به پاییز میشه

خیال کردی اگه ابو ببندی

دلامون خشک میشن پیر میشن

ما توی قلبمون دریا رو داریم

از اینجا رودها تکثیر میشن

طبس،اروند،خرمشهر،کارون

ظفر،خیبر،طریق القدس،مجنون

         

میخوام یادت بیاد فهمیده هارو

چه جون دادن مردونه تو میدون  

منو از اخر بازی نترسون

نگو که ازم ما تسلیم میشه

حالا هی دور ما دیوار پر کن

مگه این عشق هم تحریم میشه؟!!!

نه بایک گل بهاری میشه اینجا

نه با مرگ یه گل پاییز میشه

از این دریا اگه یه قطره کم شه

به جاش بارون حق سر ریز میشه

منو از اخر بازی نترسون

نگو که عزم ما تسلیم میشه

حالا هی دور ما دیوار پر کن

مگه این عشق هم تحریم میشه؟!!!

 



جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 1:34 ::  نويسنده : یه ایرانی

منو بشنو،منو بشنو که امروز

صدای اقتدار این دیارم

برای گفتن از اینده با تو

یه عالم واژه های تازه دارم

یه عمره دشمنم بودی و این بار

باید واسه شنیدن بی صدا شی

تو فکرشم نمیکردی یه روزم

تو این بازی،خودت بازنده باشی

نگاهم کن،ببین ارامشم رو

که با خورشیدو دریا هم تبارم

نترسون کوهو از تکرار توفان

من از تحریم تو ترسی ندارم

خدارو دارمو خورشید یادش

همیشه توی قلبم میدرخشه

همون که لحظه لحظه عاشقونه

بهم احساس ازادی میبخشه

تو هرچیزی رو که ممنوع کردی

به دست اوردمش با اعتقادم

یه دنیا شاهدن تنهای تنها

به پای اعتقادم ایستادم

جوون و پرغرورو پرصلابت

من از این سرزمین سرفرازم

خودم فردامو ساختم تابدونی

همیشه از وجودت بی نیازم

 

 

 

 



پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 18:19 ::  نويسنده : یه ایرانی

یکی از این ادمای طرفدار حقوق بشر جواب منو بده...

این بچه ها چه تقصیری داشتن؟

ارمیتا رضایی نژاد و علی احمدی روشن چه تقصیری داشتن که تا اخر عمر باید ارزوی دیدن پدرشون رو داشته باشن؟

جواب این دوتا چشم همیشه گریون رو کی میده؟

جواب ارزوهاشونو کی میده؟

یکی جواب منو بده؟

نامردا این بچه ها چه تقصیری داشتن؟



پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 17:54 ::  نويسنده : یه ایرانی

حسابش رفته از دستم که امروز

درست چند روزه  نیستی دیگه پیشم

درست چند روزه دور از چشم مامان

با قاب عکس تو هم گریه میشم

درست چند روزه که عطر سلامت

نپیچیده یه بارم توی خونه

که رو لبخند تو توقاب عکست

میریزه اشکای من دونه دونه

کدوم دستی تورو از من جداکرد؟

الهی که...الهی که بمیره

مامان میگه دعاهام مستجابه

مامن میگه که آه من میگیره

همه میگن که این کارا همیشه

کار روباه پیره کار گرگه

توی نقاشی ها رنگش سیاهه

همه میگن یه شیطون بزرگه

بابا غصه نخور این دردودل بود

توی نقاشیام فردا قشنگه

نگه دار تا همیشه خنده هاتو

بدون فردای ارمیتا قشنگه

 



پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 17:48 ::  نويسنده : یه ایرانی

بیش تر از یه ساله که رفتی...

هیچی نگفتم...همیشه خندیدم که مامان خوشحال باشه...

اما بابایی اینو بدون جای خالی تو با هیچ چیزو هیچ کس پر نمیشه...

دلم برات تنگ شده بابایی،هرشب وقتی همه خوابن کلی با قاب عکست حرف میزنم...

اما ناراحت نیستم...چون میدونم واسه سرفرازی ایران جونتو دادی....



پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 17:32 ::  نويسنده : یه ایرانی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد